مدتهاست که تو این وبلاگ چیزی ننوشتم. درگیری و اتفاقاتی که برای آدم توی زندگیش میفته، کمتر از اجازهی نوشتن به آدم میده.
موضوعی که امروز میخوام درموردش حرف بزنم شاید تکراری باشه و شایدم یه مقدار تاریک. ولی به نظرم از هر زاویهای به موضوع سرطان نگاه کنید تیره و تاره. یه بیماری که ارث در اون نقش زیادی داره و به گفتهی دکترا فعلا راه قطعی درستی براش نیست.
من این مطلب رو در حالی مینویسم که بیش از یکساله که خالهمو به دلیل سرطان از دست دادم و در حال حاضر یکی از دوستانم درگیر این بیماریه. چیزی که در این وبلاگ مینویسم طبق روال همیشگی صرفا بر اساس سلیقه و نظر شخصی منه، پس بهش استناد نکنید و بیشتر تحقیق کنید.
دلیل سرطان
بدن ما روزانه کلی سلول میسازه و به همون میزان یه تعداد سلول هم از دست میده. واحدهایی توی بدن هستن که وظیفشون کنترل تعداد این سلولهاست و در صورت وجود سلول اضافی اونها رو از بین میبره یا اجازهی تولید بیش از حد نمیده. حالا اگه این واحدها کارشون رو درست انجام ندن با معظلی به نام سرطان روبرو میشیم. این یه تعریف ساده از این بیماریه
سرطان تو اکثر موارد بصورت مورثی ایجاد میشه. در واقع اگر شما توی نسل پدری یا مادریتون نمونهی سرطان داشته باشید، خیلی مستعدید که سرطان بگیرید. (قبلش پیگیری کنید)
سبک زندگی و تغذیه هم از دیگر عوامل ایجاد این بیماریه که آمارش نسبت به وراثت به نسبت پایینتره و شاید در بهترین حالت نیمی از سرطانیها به این دلایل دچار این بیماری شده باشند.
درمان و پیشگیری
همیشه پیشگیری رو بهترین راه برای درمان در نظر گرفتن. زمانی که بدن شما به این عارضه دچار نشده، میتونید با تشخیص زود هنگام از انتشارش جلوگیری کنید. درمان این بیماری بصورت ژنریک همون تزریق شیمی درمانی، پرتو درمانی، جراحی و … است که به نظرم بدترین روش برای درمان این بیماریه. اما چرا؟
این خیلی عجیبه که با گذشت این همه سال از پیدایش این بیماری، هنوز روش درستی برای درمانش بوجود نیومده و هنوز هم تهیهی بعضی از دُزهای دارو با مشکلات کمیابی و حتی نایابی همراهه. جدای از اون این بیماری لفظی رو بین همراهان بیماران ایجاد کرده که میگه: «سرطان هم جونتو میبره هم پولتو». امیدوارم ( که نیستم) این بیماری هم مثل خیلی چیزای دیگه اسیر سودای پول و تجارت نشده باشه و جون مردم به خاطر درمان به خطر نیفته.
این بیماری چیزی نیست که به سادگی از بین بره و با یک بار درمان شدن خیالتون راحت بشه که دیگه دچارش نمیشید. اتفاقا برعکس. بعد از اون مستعدتر هستید و بدنتون نسبت به داروها ایمنتر شده. بنابراین تو مرحلهی اول خیلیها فیلتر میشن و اگر منجر به از دست دادن جونشون نشه تو مراحل بعدی تعداد کمتری باقی میمونن که بتونن با همین روشهای ژنریک یا پزشکی ادامهی بقا بدن.
تو مواردی که از نزدیک شاهدشون بودم، یه مورد خیلی برام عجیب بود!
امید به زندگی
این واژه شاید خیلی انگیزشی و مسحره به نظر بیاد، ولی یه واقعیت نهفته و نهانه توی این بیماران. موارد حاد و نادر با گریدهای بالا وجود داشتن که با همین مفهوم دوباره به زندگی برگشتن. سارا یکی از این افراد بوده که تونسته برگرده به زندگی:
یادمه آخرین روزایی که خالهم متوجه این بیماری شده بود میگفت: «دیگه خسته شدم و بسه!» از گفتن این جمله تا فوتش یک ماه هم نشد …
با افراد مبتلا چطور رفتار کنیم؟
کسی که به این بیماری دچاره ممکنه که با هر میزان از امیدواری، یه جایی کم بیاره. این وظیفهی (تاکید میکنم روی وظیفه بودنش) اطرافیانشه که براش محیط رو طوری بسازن که دغدغه یا مشکلی براش ایجاد نکنن. ۴ هورمون دوپامین، سروتونین، اکسی توسین و اندورفین مسئول ایجاد حس خوب و رضایت توی آدماست. (در مورد جزئیاتش سرچ کنید)
تا حد امکان باید این هورمونها رو برای این افراد تا حد قابل توجهی بالاتر از استانداردش قرار داد تا بتونن با نا امیدی احتمالی کنار بیان. از بدترین کارهایی که میشه انجام داد اینه که شکستاتون رو به این افراد بگید، جلوشون گریه کنید که وای چقدر حیف بودی تو! (اگر این کارو کردی که متاسفم برات!)
عادی باشید باهاشون و به حرفاشون گوش بدید. بذارید تخلیه بشن . بعدش با یه روش درست براشون یه موقعیت با حال خوب بسازید. (زیادم هیجانیش نکنید)
آدمای سرشناس زیادی مثل رابرت دنیرو، آبیدال، استیو مککوئین و … سرطان رو شکست دادند و این یعنی هنوز امید هست که بشه کارایی کرد. کتاب من یک نجات یافته ام اثر دکتر ویجی آناند ردی، ۱۰۸ داستان در مورد کسانی نوشته که با این بیماری مبارزه کردن و اون رو شکست دادند. به نظرم خوندنش میتونه امید به زندگی رو برای این افراد تقویت کنه تا بتونن با نگاهی خوشبینانه به زندگیشون ادامه بدن. به نظرم هدیه دادن این کتاب یا کتابهای مشابهش میتونه اثربخشی خوبی تو روحیه اون افراد داشته باشه.
این مطلب رو تقدیم میکنم به مریم.ح عزیز که قراره خیلی زود بیماریش رو شکست بده و کنارمون سالهای سال زندگی کنه. زود خوب شو 🙂
یک دیدگاه