اتفاقی کوچک!

روزانه اتفاقات زیادی برای آدم‌ها میفته که بسته به نوع باور طرف می‌تونه روش تاثیر بذاره و یا اینکه کلاً بهش هیچ نگاهی نداشته باشه. چند روز پیش برای من مثل خیلیای دیگه اتفاق بدی افتاد و اون‌هم دزدیده شدن گوشیم بود. زمانی که این اتفاق افتاد از خودم شاکی بودم بابت این موضوع که چرا باید به عنوان کسی که دم از امنیت اموال میزنه باید همچین کاری رو مرتکب بشه. تا اینکه یک روز کامل نشستم با خودم فکر کردم و به نتایج جالبی هم رسیدم…

اون شب من به خاطر مسائل مالی/کاری فکرم درگیر بود و همینجوری هندزفری تو گوشم بود و آهنگ گوش می‌دادم که موقع رفتن از اینور خیابون به اونورش، یه موتوری گوشی رو از دستم قاپید و در رفت. خلاصه هر چقدر سعی کردم برم دنبالشون نتونستم بگیرمشون و رفتم کلانتری برای شکایت. این بود خلاصه‌ی داستان اون شب که تقریبا یه اتفاق بد عادی به شمار میاد. اما چیزی که من رو دو روز درگیر خودش کرده بود …

من اون موقه شب اونجا چیکار می‌کردم؟

یه مسیر طبیعی که هر روز آدم میره رو در نظر بگیرید. این مسیر همیشگی شماست گاه بی خطر و گاه پر خطر. اینکه چه زمانی بی خطر هست و چه زمانی پرخطر قابل تشخیص نیست. بیاید اینجوری به این قضیه نگاه کنیم که چطور میشد این خطرات رو کم کرد؟

اول اینکه بزرگترین عامل این اتفاق رو می‌تونم توی این خلاصه کنم که بی دقتی کردم. اما من می‌تونستم با تاکسی برم خونه و یا اینکه سوار ماشین خودم باشم. اما فکر کردم که اگر پیاده برم می‌تونم یه مبلغ کوچیکی رو پس انداز کنم (عجب پس اندازی هم شد)

درست همون زمان من داشتم در مورد کار با یه نفر صحبت می‌کردم. اصلاً چرا باید در اون لحطه که مسیر خونه هست هم به فکر کار باشم؟

وقتی به این دیدگاه  به این موضوع نگاه می‌کنم به این نتیجه رسیدم که این مشکل از چیز کثیف ولی دوست داشتنی به نام «پول» هست. اگر پول بود نیاز به صرفه جویی نبود، نیاز به این همه تایم گذاشتن برای کار نبود، نیاز به نگرانی برای جبران این خسارت نبود.

با ابن حال تغییری در رویه‌ی کاری خودم دادم و تصمیماتی گرفتم. اول اینکه یه تایمی رو اختصاص بدم به کار و همیشه خودم رو درگیر کار نکنم. به اندازه وقت بذارم ولی وقت بذارم. یه نکته‌ی جالبی هم که این موضوع داشت این بود که از فضای مجازی دورتر بشم و بیشتر برای خودم وقت بذارم. به جای اینکه اینستاگرام و تلگرام رو بالا و پایین کنم استراحت می‌کنم.

این ماجرای ساده اونقدر برای من عمیق بود که حتی به فکر تغییر رویه‌ی زندگیمم افتادم و تصمیم گرفتم ساعات بیشتری رو به خودم اختصاص بدم. به جای چک کردن شبکه‌های مجازی و وقت گذاشتن برای جوک و لایک چارتا عکس این و اون دراز بکشم و چشمامو ببندم و به هیچی فکر نکنم J

در واقع آدمی اگه برا خودش وقت نذاره و به خودش احترام نذاره، فی الواقع به دیگران هم نمی‌تونه احترام بذاره! توییتش کن!

 

نتیجه گیری: اطلاعات خودتون رو هر شب از گوشیتون کات کنید بریزید رو یه هاردی چیزی! برا خودتون وقت بذارید و موقه کار فقط کار کنید! موقه غذا خوردن فقط غذا بخورید و به چیز دیگه‌ای فکر نکنید 😉 حتی لازمه یه جاهایی گوشیتونم خاموش کنید. J

 

یک دیدگاه

  • سلام , مهمان
  • اینکه برای خودت وقت بذاری عالیه
    اینکه هر انفاقی برات یه درسه فوق العاده اس
    اما نتحیه گیری اینکه چون پول نداری این انفاق برات افتاده ینظرن منطقی نیست چون از پول دارها بیشتر سرقت میشه….
    بنظرم شغلت را باید طوری انتخاب کنی که این لتفاقات خیلی روت تاثیر نذاره و البته برای اینکه بالا باشی باید بلندنر پرواز کنی و ریسک بیشتری را بذیریری